نوروز1399
درسته که یه غول کوچولوی ترسناک به اسم کرونا اومده توی خیابونا و ما سی روزه از خونه بیرون نرفتیم.....
اما منتظر اومدن عمو نوروزیم....
هفت سین آماده کردیم....
منتظرش نشستیم و نشستیم.....
بازم نشستیم و نشستیم....
اما کسی نیومد.....
تا اینکه با خودم فکر کردم باید لباسای عید رو بپوشیم.....
شاید اینجوری عمو نوروز بیاد ببینیمش....
لباسای خوشگل پوشیدیم و بازم منتظرش نشستیم و نشستیم....
عکسای خانوادگی گرفتیم...
همچنان منتظر نشستیم و نشستیم...
یه دفعه گفتن هورا نوروز اومد عیدت مبارک....
عیدی بهم دادن....
روبوسی خانوادگی به سبک کرونایی کردیم....
اما من کسی رو ندیدم که اومده باشه....
از فرداش بازم نشستیم و نشستیم....
نه مهمونی رفتیم.....
نه مهمونی اومد.....
دلم برا همه تنگ شده....
اما همه از اون غول کوچکه میترسن....
همه در خانه میمانیم تا غوله بد حوصله اش سر بره و از شهرمون بره....
#در خانه میمانیم.